شایسته گزینی ، شاید وقتی دیگر؟؟؟!!!!!!!!
حتما شنیده اید روانشاد اخوان ثالث جمله قشنگی در یکی از بیادماندنی ترین شعرهایش دارد …..” عمر آینه ی بهشت ، اما … آه …..زیرا که یکی از دریچه ها بسته است”…امروز در باره مطلبی دوباره این نوشته زیبای استاد در ذهنم تداعی شد…چیزی که زیاد در موردش حرف زده میشود اما تعبیر واجرایش شده یعنی شاید وقتی دیگر!!
شایستگی به تعابیر بزرگان علم وادب ترکیبی است از دانش و مهارت ، خوب توجه نماییم : دانش و مهارت…. یعنی اگر کسی برای یک مسئولیتی انتخاب شود که یکی از مصادیق دانش و مهارت لازم را نداشته باشد شایسته نیست.
گفته بودیم که موضوع دانش محوری ، تحقیق محوری ومهارت محوری سه بنیان اساسی بحث آموزشهاست. متخصص و پتانسیل ها در زمینه های فوق به هیچ وجه کم نیستند.هرچند میدانیم بسیاری از موسسات و دست اندرکاران متولی مصادیق فوق آنطور که باید خوب عمل نکرده اند اما بی انصافیست اگر عنوان کنیم در حوزه های فوق دچار نقصان هستیم و دانش آموخته های ما در این زمینه تکافوی نیاز را ندارند.
باور داشته باشیم اگر اصالت تعریف شایسته گزینی را قبول داریم انجامش دهیم …و اگر قبولش نداریم طوری رفتارنکنیم که با اجرایش مفهومی دیگر چه بسا مغایر با آن در اذهان فراگیران و یادگیرنده ها ایجاد کنیم!
غربت واژه های شایسته گزینی میتواند برگردد به این سوال که چرا…..درخیلی از کشورها وسازمانهای جهانی جوان سیه چرده و دورافتاده ای از یک کشوری از قاره های محروم را به لحاظ شایستگی های مختلف بر کرسی های حساسی قرارداده اند! اما ما متاسفانه نمیتوانیم در کمترین سطح متعامل از داشته های خود بهره مند شویم!
این موارد گواهی است بر بی اعتمادی یا مغایرت با شایسته گزینی ……شاید باوراین جملات سخت تراست اما وقتی می بینیم که پتانسیلی با این همه امکانات ، تخصص ، دانش ، جوانی، شادابی ، مهارت ، تجربه وطراوت و انرژی را با همه موجودیتها و فراوانی نمی توان دریکجا فراخوان کنیم وبه فراموشی می سپاریم، اولین چیزی که به آن نتیجه خواهیم رسید صحه گذاشتن بر دیوار کم اعتمادی وبی اعتمادی و فقدان نظام شایسته گزینی هانیست؟
مسئولان و دست اندرکاران ونمایندگان محترم مجلس و… خوب میدانند که جوانانی داریم در دیار خودما که از برترینهای علمی و تخصصی کشور هستند…مدیران جوان و با تجربه ای داریم که در اقصی نقاط کشور وجهان از توان و نظرات شان بهره های فراوانی می شود…و هم چنین در کشور امکاناتی داریم که از نقطه نظرهای جغرافیایی و گردشگری و تولید و بازار و…میتوانند مزیتهای نسبی زیادی به همراه داشته باشند…پس چرا این همه در پس زمینه های رشد وتوسعه و پیشرفت در جا میزنیم …؟!
واقعا دلیل این همه پرده های بی اعتمادی و فقدان شایسته گزینی چیست؟؟؟ ..درحقیقت دلیلی براین ادعانیست که دانش و درک ما از این داشته های خودی ناقص است؟؟؟؟ براین گفته صحه نمی گذارید که به دستها و فکرها و اندیشه ها و نفرات خود کمتراعتماد داریم ؟؟؟!!!!
شاید طوری سونامی پرطمطراق خواسته های نانوشته و کاستی های آگاهانه و ناآگاهانه ، اذهان را از مسیر خارج نموده است؟!!!!!کاش به زنگارهای افکار ودلهای خود لگام می زدیم و بر داشته ها و توانمندی های خود صحه بیشتر می گذاشتیم …همه میدانیم که مشکل قبل از بی اعتقادی ریشه در کم اعتمادی و بی اعتمادی ها است ، باید زاویه های دید را اصلاح کرد….این مطلب باز صحه میگذارد براین دغدغه بزرگ که : ” زیرا که یکی از دریچه ها بسته است!”
شاد باشید و ماندگار …