انگیزه و برنامه ریزی در مدیریت
برای یک هدف باید دل وهوش وعقل آن را بفهمیم… و انگیزه داشته باشیم ….البته انگیزه داشتن درست نیست انگیزه را باید ایجاد کرد…!و این ایجادانگیزه به هیچوجه غیرقابل وصول نیست…کمی تمرکز و صلابت خواستن میخواهد…به یاد داشته باشیم که هرگز حتی در کارها و برنامه های روزمره هم از افعال منفی درجاهایی که اجازه توقف و ماندن نداریم نباید استفاده کنیم …
بزرگترین آفت ایجاد انگیزه توجه به حرفهای اطراف و محدودکردن افق دید خودمان است….دوچیز برای این کار مهم است ….یکی اینکه حرفهای منفی اطراف را مانند هیزمی برای آتش ، انرژی راه خود قرار دهیم و دوم اینکه افق دیدخود را همیشه در جلوی خود قراردهیم وهیچوقت افق دید خود را براساس محیط حاشیه واطراف خود تثبیت شده و راکد احساس نکنیم …این دومی خیلی مهم است ، بارها شده در زندگی دچار چنین دوگانگی ها میشویم و شاید دلیل بسیاری از توقفها همین حالت باشد. بنابراین حرفهای محیط مارا مقید نکند براینکه دچار ضعف در مسیر شویم ….و از هدف در افقهای بالای دید خود منحرف شویم….این دو مورد شروط لازم وکافی ایجادانگیزه است. انسانها از نظرتوانایی و اراده انجام هرکاری که همان انگیزه نامیده میشود با هم تفاوت دارند. انگیزه موتور محرکه رفتارها هستند که به پاسخگویی به نیازها بستگی است. هرکسی را برای کاری باید در نظر گرفت….همیشه گفتم یک کشاورزی خوب و توانمند یک صنعتگر خوب نمیشود …یا یک بازاری خوب یک تولیدکننده ماهر نمیشود …و یک فرد متخصص همیشه یک مدیر لایق نخواهدبود. پیش شرط اول در معادلات کنونی گزینش مدیر با توجه به منابع محدود ، اعتقاد و الزام بر دانش برنامه ریزی است….مدیران بدون انگیزه که از دوره کاری شان گذشته است و اعتقاد بر اجرا و درک برنامه ریزی ندارند نمی توانند بر معضلات موجود چاره سازی کنند. …از این واگویه به همین سادگی نگذریم!