واگویه ها

دست نوشته های من

واگویه ها

دست نوشته های من

واگویه ها

از بس که من تمام شدم «تو» بیا ببین گاهى دلم براى «خودم» تنگ مى شود ..............
قاسم جوادزاده مقتدر هستم ، متولد و ساکن رشت ....دانشجوی دکترای فراورده های چندسازه صنایع چوب وکاغذ دانشگاه تهران ...شاغل دولتی و مدرس دوره های مختلف صنعتی و .... بیش از 18 سال سابقه اجرایی ومطالعاتی و آموزشی و.... دارای دو کتاب تالیفی و 8 مقاله مختلف ISI , ISC و...
واگویه ها دست نوشته های گاه وبیگاه من است که حاصل ترواشهای ذهنی و لحظاتی است که قلم یارای نوشتن دارد.....آن زمانهایی که زمان صفر است و زبان از گفتن تهی میماند....
ایمیل :
javadzadeh.m.1382@gmail.com
javadzadeh@ut.ac.ir

منطق کلامی به جای کرنش محض

چهارشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۰۸ ق.ظ

بسیاری از مدیران درگیر این موضوع هستند که بدون چون وچرا و دورازمنطق کارشناسی وتخصصی وظیفه مند و پاسخگوی محض و بی چون و چرای مقام ارشد بالادستی باشند...اینکه خودشان را برای مسئول جلوه دادن و دلسوزی بیشتر مکلف به وظیفه میدانند نه مکلف به تکلیف! البته اینکه وظیفه مند باشیم چیز خوبیست و بر هیچکس پوشیده نیست اما این از بزرگترین ایرادات عملکردی یک مدیراست و اشتباه تر اینکه این روال مدیران ما را برای وظیفه مندی بیشتر تبدیل نموده به مدیرانی با درجه ذوب شوندگی بالا و ابعاد تخصصی و تعهدی بسیار نازل ...که در یک بازه زمانی بیشتر عملکردها را کاهش می دهند......

بعضی اوقات که چیزی را مینویسی در همان لحظه به اثربخشی و ابتکارعمل دست نوشته ات ایمان پیدا نمی کنی اما وقتی زمان میگذرد و در مسیر واقعی قرار میگیری چیزهایی میبینی که انگار همانی بود که دیدی وشنیدی و نوشتی ....!

با یکی از بزرگان وعزیزان استان صحبت می کردم که از چهره های سیاسی بنام نیزهست واتفاقا از اقبال عمومی بالایی نیز در انتخابات آینده در یکی از حوزه های شهری تلقی میشود....چالش اساسی گپ وشنودهای ما تضادهای گزینش مدیریتهای میانی واجرایی در استان بود و بحث برسر اینکه دوره کنونی دیگر مجال آزمون وخطا در گزینش مدیران لازم ندارد ....منابع ما محدود هستند وهزینه ها نیز بالاست ...جهان در مسیرتوسعه با آهنگ تندی در حال پیشرفت هست و...ایجادهرگونه تعلل و ماندن در مسیر نوعی اتلاف وبه تعبیری خودزنی است که فرصتها را به تهدیدهای غیرقابل جبران تبدیل می کند.البته آن عزیزما به نوعی مخالف این موضع بودن و اعتقادبنده هست که علت مخالفت هم برمیگردد به اینکه دستی در انتخاب مدیران استان داشتند که به نوعی کوک نقدهایشان را میزنیم.

متاسفانه استان گیلان دراین زمینه همیشه دچار نوعی بدعت گذاریست واساس ومحور اینکار طوری نهادینه شده که اکثرطیفهای تحصیل کرده و اجرایی و عامه مردم هم درارزیابی مدیریتی موجود رضایتمندی ندارند.اینکه این وضعیت ایجادمیشود عوامل زیادی دخیل هستند که شاید مهمترین آنها رویکرد بی ثباتی گزینش مدیران براساس شرایط وضوابط تخصصی و فنی لازم باشد. یکی از بدترین و چالش دارترین این عوامل درجه ذوب شوندگی افراط وتفریط وارانه مدیرهاست که در واگویه های قبلی سعی شده بود در چارچوب آموزه منحنی های پدیده های فیزیکی ومکانیکی به آن اشاره شود وآن این بود که اگر حس و همت یادگیری و فراگیری در یک نفر باشد میتوان از یک جسم جامد یا صامت هم درس زندگی گرفت! امروز به تکرار نوشته های قبل میرسیم.

 درحقیقت اساس این منطق رویکردهای مثبت اندیشی در اعمال منطق کلامی به کرنش های محض و بی چون وچرایی هایی هست که فقط رضایتمندی بالادستی را به همراه دارد نه هدف های پیش بینی شده برنامه یا رضایتمندی های مخاطب و عامه مردم ... واین میتواند چالشهای بزرگتری را ایجادنماید.

بسیاری از مدیران درگیر این موضوع هستند که بدون چون وچرا و دورازمنطق کارشناسی وتخصصی وظیفه مند و پاسخگوی محض و بی چون و چرای مقام ارشد بالادستی باشند...اینکه خودشان را برای مسئول جلوه دادن و دلسوزی بیشتر مکلف به وظیفه میدانند نه مکلف به تکلیف! البته اینکه وظیفه مند باشیم چیز خوبیست و بر هیچکس پوشیده نیست اما این از بزرگترین ایرادات عملکردی یک مدیراست و اشتباه تر اینکه این روال مدیران ما را برای وظیفه مندی بیشتر تبدیل نموده به مدیرانی با درجه ذوب شوندگی بالا و ابعاد تخصصی و تعهدی بسیار نازل ...که در یک بازه زمانی بیشتر عملکردها را کاهش می دهند.

درحقیقت این نوع نگرش یک نوع کرنش موضعی داشتن و به قول عامه گوش به فرمان بودن بدون چون وچرایی است...یک روایتی در یادم هست که بیانگر تعیین ارزیابی و واکاوی حوزه عمل هرکسی میتواند باشد...بدنیست مدیران ما از این نگرش درس گیرند و در تحلیل و ارزیابی خود دچار فرایند مکلف به وظیفه مندبودن افراطی و بی چون وچرایی و....نشوند......و حتی در بسیاری از موارد دچار فرایندهای نمایشی و خوب جلوه دادنهای ظاهری هم نباشند....

" پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد..
پسرک از پشت تلفن پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟»
زنی که آنور پشت گوشی تلفن بود پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد
پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می گیرد انجام خواهم داد
زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود. پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: «پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطراینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهمپسر جوان جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند..» .....................

این نگاره همیشه مرا به یاد این شعر زیبای مولانا می اندازد....

گرمی عاریتی ندهد اثر...گرمی خاصیتی دارد هنر.......

                                                           سبز باشید و ماندگار...............بهشت نصیبتون

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۱۴
جوادزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی